ابودجانه انصارى: سمّاكبنخَرَشه (سمّاكبن اوس بنخرشه) بنلوذان بنعبدود بن ثعلبه خزرجى انصارى صحابى باوفاى پيامبر(صلى الله عليه وآله)
ابودجانه از قبيله خزرج و طايفه بنىساعده بود.[42] در پيمان مؤاخات، پيامبر(صلى الله عليه وآله)او را برادر عتبةبن غزوان قرار داد.[43] وى در جنگ اُحد حضور داشت و ثبات قدم و دفاعش از رسول خدا در آن روز، مشهور است.[44] در غزوه خيبر نيز شركتداشته و حارثِ يهودى از شجاعان دشمن و چند تن ديگر را كشته است.[45] به نقلى ديگر، وى در آن نبرد به فرماندهى امام على(عليه السلام)تعدادى از جنگجويان و قهرمانان دشمن را كشته و سرهايشان را نزد رسول خدا آورده است؛[46] سپس در پيشاپيشِ مسلمانان به قلعههاى خيبر حمله برده،[47] در جنگ حنين و با كمك امام على چند نفر از پرچمداران دشمن را به قتل رسانده و به نقلى، در غزوه تبوك، پيامبر، پرچم خزرجيان را به او سپرده است.[48] گويا از همين رو است كه ابن شهر آشوب، وى را در شمار صحابه جنگجو و مشهور به جهاد آوردهاست[49] و بنا به نقلى، در حجّةالوداع، پيامبر(صلى الله عليه وآله)او را در مدينه به جاى خود گمارد.[50] براساس روايتى، پيامبر به حضرت على دستور داد كه براى دفع جن و سحر، براى ابودجانه حرزى بنويسد.[51] وى در سال يازدهم هجرى، همراه لشكرى بود كه براى سركوبى مسيلمه كذّابِ مدّعى نبوّت، به سرزمين يمامه اعزام شدند. ابودجانه خود را با تاكتيكى خاص به درون باغى كه مسيلمه و طرفدارانش در آن سنگر گرفته بودند، رساند؛ پس ازاو، براء بنمالك با همان روش وارد باغ شد. دررا باز كرد و مسلمانان وارد باغ شدند.[52] ابودجانه بهطور مستقيم در قتل مسيلمه شركت داشت[53] و گفتهاند كه در همين نبرد، به شهادت رسيد. ابنكثير ايننقل را درستتر مىداند؛ ولى نقلى را هم كه تا خلافت امام على زنده بوده و در جنگ صفّين شركت داشته، آورده است.[54] برپايه گزارشى، وى در اين جنگ، به شهادت رسيده است.[55]براساس نقل ديگرى، عُمَر وى را پس ازجنگ با ايران مأمور گردآورى خمس سرزمينهاى فتح شده كرده است؛[56] امّا ابن حجر عسقلانى به نقل از الفتوح و ديگران، سمّاكبن خَرَشه انصارى را كه در جنگ قادسيه و نيز در جنگ صفين در ركاب حضرت على بوده، غير ابودجانه دانسته است.[57]
سيوطى،[58] به نقل از جابر آورده است كه روزى اصحاب در مسجد و در حضور پيامبر از بهشت* سخن مىگفتند. حضرت فرمود: اى ابادجانه! آيا مىدانى هركس كه ما را دوست بدارد و به محبّت ما آزموده شود، خداوند تعالى او را دربهشت با ما ساكن خواهد كرد؟ سپس آيه «إِنّ المُتّقينَ فى جَنّـت وَ نَهَر * فِى مَقعَدِ صِدق عِندَ مَلِيك مُقْتَدِر = پرهيزكاران به يقين در باغها و نهرهاى بهشتى در جاىگاه صدق، نزد خداوند مالك مقتدر جاى دارند» (قمر/54، 54 و 55) را تلاوت فرمود.
ابودجانه در شأن نزول:
1. «يأيُّهَا الَّذينَ ءامَنُوا إنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيسرُ وَالاَْنْصَابُ وَالأزْلـمُ رِجْسٌ مِنْ عَمل الشَّيطـن فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ = اى كسانى كه ايمان آوردهايد! شراب و قمار و بتها و أزلام [=نوعى بختآزمايى]پليد و از عمل شيطان است. از آنها دورى كنيد تا رستگار شويد.» (مائده/5، 90) گفتهاند: عدّهاى از اصحاب، از جمله ابودجانه در منزل سعد بن ابى وقّاص اجتماع كرده و پس از تناول غذا، شرابى حاضر كردند تا بنوشند كه آيه نازل شد و حرمت قطعى خمر را اعلام كرد.[59]2. از ابن عبّاس نقل شده كه آيه «إنَّ اللَّهَ يُحِبُّالّذين يُقتِلُونَ فى سَبيلِه صَفّاً كَأَنّهم بُنيـن مَرْصُوص = خداوند، كسانى را دوست دارد كه در راه او پيكار مىكنند؛ گويى بنايى آهنينند» (صف/61، 4) در شأن امام على و ابودجانه انصارى و عدّه ديگرى از صحابه نازل شده. به همين مضمون، روايتى از امامباقر(عليه السلام)نيز نقل شدهاست.[60]
3. ذيل آيات 152 تا 155 آل عمران/3 كه مربوط به جنگ اُحد است «ولَقَد صَدقكُمُ اللّهُ وعدَهُ إِذ تَحُسّونهم بِإِذنِهِ...» از جهاد و دفاع ابودجانه ياد شده و آمده كه در غزوه احد، پيامبر(صلى الله عليه وآله)شمشيرى را به دست گرفت و فرمود: كيست كه حق اين شمشير را ادا كند؟ ابودجانه پرسيد: حق آن چيست؟ حضرت پاسخ گفت: آنقدر با آن بجنگى تا كج شود. ابودجانه داوطلب شد و شمشير را از وى گرفت. او كه مردى شجاع بود و هنگام جنگ، عصابهاى (دستمالى) سرخ بر سر مىبست، به وسط ميدان رفت. با غرور گام برمىداشت و رجز مىخواند. پيامبر فرمود: خداوند اينگونه راه رفتن را به جز در مانند چنين جاىگاهى دشمن دارد.[61] وى با اينكه به هند، همسر ابوسفيان، در حالى كه مشركان را به جنگ تحريك مىكرد، دست يافت، از كشتن او صرف نظر كرد و گفت: شمشير رسول خدا گرامىتر از آن است كه بر فرق زنى فرود آيد.[62] گفتهاند: در همين جنگ، پس از آنكه دشمن دوباره حمله كرد، ومسلمانان با فرار، پيامبر را تنها گذاشتند، ابودجانه خودش را سپر حضرت قرار داد و خود را بر روى او خم و تيرهاى فراوانى بر پشتش اصابت كرد[63] و عبداللهبنحميد اسدى را كه با ابىّبنخلف جمحى هم پيمان شده بودند تا پيامبر را به قتل برسانند، كُشت.[64] براساس روايتى از امام صادق(عليه السلام)با آنكه پيامبر در روز اُحُد، بيعتش را از ابودجانه برداشت، او دفاع از پيامبر را رها نكرد.[65] از رواياتى استفاده مىشود كه ابودجانه در آن روز (اُحُد) با پيامبر بيعت كرد كه تا سرحدّ مرگ بجنگد.[66] علاّمه طباطبايى نيز پس از نقل رواياتى درباره ثابت قدمان در اُحُد مىگويد: راويان، در زمينه ثابت قدمان، جز درباره على و ابودجانه انصارى يك نظر ندارند.[67]
منابع:
اسدالغابة فى معرفة الصحابه؛ الاصابة فى تمييز الصحابه؛ بحارالانوار؛ البداية و النهايه؛ البرهان فى تفسير القرآن؛ تاريخالامم والملوك، طبرى؛ تاريخاليعقوبى؛ الدرّالمنثور فىالتفسير بالمأثور؛ ريحانةالادب؛ سير اعلامالنبلاء؛ السيرة النبويّه، ابنهشام؛ الطبقات الكبرى؛ الكامل فى التاريخ؛ الكنى و الالقاب؛ مجمعالبيان فى تفسير القرآن؛ المغازى؛ الميزان فى تفسير القرآن؛ مناقب آل ابىطالب.محمد خراسانى
[42] اسدالغابه، ج6، ص92، البداية و النهايه، ج6، ص252.
[43] اسدالغابه، ج6، ص93؛ سير اعلام النبلاء، ج1، ص243.
[44] سيره ابنهشام، ج3، ص66؛ الطبقات، ج3، ص420؛ تاريخ طبرى، ج2، ص64.
[45] المغازى، ج2، ص654 و 710.
[46] مناقب، ج1، ص248.
[47] البداية و النهايه، ج4، ص160.
[48] المغازى، ج3، ص902 و 996.
[49] مناقب، ج2، ص78 و 79.
[50] سيره ابنهشام، ج4، ص601.
[51] بحار الانوار، ج 91، ص 220.
[52] البداية و النهايه، ج6، ص252؛ ريحانة الادب، ج7، ص96.
[53] الطبقات، ج3، ص420؛ يعقوبى، ج2، ص130؛ اسدالغابه، ج6، ص93.
[54] البداية و النهايه، ج6، ص252.
[55] ريحانةالادب، ج7، ص96.
[56] البداية و النهايه، ج7، ص98.
[57] الاصابه، ج3، ص146 و 147.
[58] الدرّالمنثور، ج7، ص688.
[59] مناقب، ج2، ص203 و 204؛ البرهان، ج2، ص360.
[60] البرهان، ج5، ص363.
[61] سيرهابن هشام، ج3، ص66 و 67؛ الطبقات، ج3، ص420؛ مجمعالبيان، ج2، ص826.
[62] سيره ابن هشام، ج3، ص69؛ تاريخ طبرى، ج2، ص63؛ البداية و النهايه، ج4، ص14.
[63] سيره ابنهشام، ج3، ص82؛ تاريخ طبرى، ج2، ص66؛ الكامل، ج2، ص155.
[64] الكامل، ج2، ص155.
[65] بحار الانوار، ج20، ص70.
[66] همان، ص107 و 108.
[67] الميزان، ج4، ص69.